الروند
![]() |
|
الروند | |
---|---|
نیم-الف | |
زندگینامه | |
القاب | ارباب ایملادریس، حامل حلقهٔ ویلیا، الروند خردمند، الروند نیمالف |
تاریخ و محل تولد | ۵۳۲ د.ا، بندرگاههای سیریون |
قلمرو | لیندون و ایملادریس |
مرگ | سفر به غرب در ۳۰۲۱ د.س |
سن در هنگام مرگ | نامیرا |
اطلاعات شخصی | |
جنسیت | مرد |
والدین | ائارندیل و الوینگ |
حق ارث | پدر و مادر هر دو نیمالف |
همسر | کلبریان |
فرزندان | الادان و الروهیر و آرون |
رنگ مو | تیره |
الروند پسر ائارندیل و الوینگ، که در پایان دوران نخست خواست که او را از نخست زادگان به شمار آورند. و تا پایان دوران سوم در سرزمین میانه باقی ماند. ارباب ایملادریس (ریوندل) و حافظ ویلیا (یکی از ۳ حلقهٔ الفی) بود.
برادر او الروس تار-مینیاتور اولین پادشاه نومهنور بود.
تبار شناسی
الروند و الروس نیم الفهایی بودند که از طرف مادری نسل آنها به تینگول و ملیان مایار میرسید. الروند پسر الوینگ (دختر دیور، پسر لوتین، فزند تینگول و ملیان) و از طرف پدری نیز نسل این دو برادر به فینوه الف و هور انسان میرسید.
الروند پسرائارندیل (پسر ایدریل و تور که پسر هور بود و ایدریل دختر تورگون، پسر فینگولفین، پسر فینوه)
در زمان سومین خویشاوندکشی توسط خود الفها ائارندیل در دریا بود. سوار بر کشتی زیبایش. اما الوینگ از دست دو پسر فئانور فرار کرد و خود را با سیلماریل دزدیده شده توسط برن به دریا انداخت. اما اولمو اورا به شکل پرندهای در آورد که سیلماریل بر سینهٔ آن پرنده میدرخشید. الوینگ به سمت کشتی محبوبش پرواز کرد وائارندیل به کمک نیروی جادویی سیلماریل بالأخره به والینور رسید.
در آنجا ماندوس به مانوه سولیمو گفت که آیا او نباید بمیرد؟ او حق کشتیرانی به اینجا را نداشته. اما مانوه به او و پسرانش این حق را داد که از بین فرزندان ارشد ارو (الفها) و فرزندان دوم(انسانها) نژادی برای خود انتخاب کنند.
الروند و پدر و مادرش نژاد الفی را انتخاب اما الروس انسان بودن را انتخاب کرد.
حلقههای قدرت
بعد از شکست مورگوت توسط ارتش والار سائورون در اول خجالت کشید که به والینور برود. پس به سرزمین میانه فرار کرد. در آنجا او دوباره به خدمت تاریک مورگوت در آمد... سائورون از مایا بود پس میتوانست شکل خود را عوض کند. و تنها بعضی خردمندان میتوانستند او را تشخیص بدهند. او به بندرگاههای الفها رفت... در آن موقع الروند و کردان کشتی ساز در خدمت گیل گالاد، شاه الفها بودند. تنها گیل گالاد و الروند بودند که نگذاشتند سائورون به سرزمین هایشان وارد شود. اما او را نشناختند. سائورون با دانش عظیمش که به الفها یاد میداد، حلقههای قدرت را ساخت... اما او در نهان حلقهای ساخت که بر حلقههای دیگر فرمانروا باشد. برای این که قوی تر از حلقههای الفی باشد او مقداری از روح خود را در آن قرار داد. اما زمانی که برای اولین بار آن را به دست کرد، الفها او را شناختند... این گونه شد که او به آنها حمله کرد اما با کمک نومه نوریها او نتوانست الروند و گیل گالاد را شکست دهد. و از آن زمان بود که کینهٔ نومه نوریها در او قوت یافت... او پس از نابودی نومه نور در زمانی که ایسیلدور و آناریون شهرهای گاندور را ساخته بودند بازگشت و به گاندور حمله کرد. ایسیلدور نتوانست مقاومت کند و به آرنور رفت تا کمک بیاورد. آناریون مقاومت کرد و او را عقب راند. الندیل و گیل-گالاد آخرین اتحاد را تشکیل دادند. آنها سائورون را عقب راندند ولی خود کشته شدند... پس سائورن توسط ایسیلدور ناپدید شد. الروند ایسیلدور را به داخل کوه هلاکت راهنمایی کرد. اما ایسیلدور از نابود کردن حلقه سر باز زد.
پس سه حلقهٔ الفی باقی ماندند. هر حلقه به یک الف بزرگ داده شد اما کسی نمیدانست به چه کسی.تا این که اثرات حلقه نمایان شد و مکان دو حلقه برای الفها معلوم شد. حلقهای در دست الروند و حلقهای در دست گالادریل. اما مکان حلقهٔ سوم مشخص نشد. پس الروند به ایملادریس یا همان ریوندل رفت و در آنجا ساکن شد.
جنگ حلقه
الروند در دوران سوم در ریوندل زندگی کردن را برگزید. وقتی که آراتورن دوم کشته شد وی سرپرستی آراگورن دوم را بر عهده گرفت. در آن زمانها بود که آراگون عاشق آرون دختر الروند شد. در زمانی که فرودو حلقهٔ یگانه را به ریوندل آورد به تقدیر سرنوشت از هر نژاد آزاد سرزمین میانه کسی در ریوندل حضور داشت. پس الروند، شورای الروند را برگزار کرد.
در جلسه گندالف از خیانت سارومان گفت. و همینطور گندالف به زبان موردوری کلمات روی حلقه را خواند و الروند به او معترض شد.